چه جوانان با استعداد و پاکی قربانی آزادی شدند. از خون جوانان وطن، لاله دمیده / وز ماتم سرو قدشان، سرو خمیده (عارف قزوینی). روح پاکش غریق رحمت الهی باد.
"عشقی" که درد عشق وطن بود درد او /
او بود مرد عشق، که کس نیست مرد او /
چون دود شمع کشته که با وی دمی ست گرم /
بس شعله ها که بشکفد از آه سرد او /
بر طرف لاله زار شفق پر زند هنوز /
پروانه تخیل آفاق گرد او /
او فکر اتحاد غلامان به مغز پخت /
از بزم خواجه سخت روا بود طرد او /
آن نردباز عشق که جان در نبرد باخت /
بُردی نمی کنند حریفان نَرد او /
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق" /
"عشقی" نمرد و مرد حریف نبرد او /
در عاشقی رسید بجائی که هرچه من /
چون باد تاختم، نرسیدم به گرد او /
کشتیِ عشق را نرسد تخته بر کنار /
موج جنون شکافتۀ دریا نورد او /
از جان گذشت "عشقی" و اجرت چه یافت ؟ مرگ /
این کارمزد کشور و آن کارکرد او /
آن را که دل به سیم خیانت نشد سیاه /
با خون، سرخ رنگ شود روی زرد او /
درمان خود به دادن جان دید، شهریار /
"عشقی"، که درد عشق وطن بود درد او /
(شعر استاد شهریار در رثای میرزاده عشقی)
واقعا ً عالی است. با سپاس از گردانندگان سایت کتابک. اما، من خواهشی دارم و آن اینکه کتب نظامی، استراتیژی و پالیسی را اگر میشود، در سایت تان اضافه کنید. تشکر .
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آرشیو روزنامه قرن بیستم
"عشقی" که درد عشق وطن بود درد او /
او بود مرد عشق، که کس نیست مرد او /
چون دود شمع کشته که با وی دمی ست گرم /
بس شعله ها که بشکفد از آه سرد او /
بر طرف لاله زار شفق پر زند هنوز /
پروانه تخیل آفاق گرد او /
او فکر اتحاد غلامان به مغز پخت /
از بزم خواجه سخت روا بود طرد او /
آن نردباز عشق که جان در نبرد باخت /
بُردی نمی کنند حریفان نَرد او /
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق" /
"عشقی" نمرد و مرد حریف نبرد او /
در عاشقی رسید بجائی که هرچه من /
چون باد تاختم، نرسیدم به گرد او /
کشتیِ عشق را نرسد تخته بر کنار /
موج جنون شکافتۀ دریا نورد او /
از جان گذشت "عشقی" و اجرت چه یافت ؟ مرگ /
این کارمزد کشور و آن کارکرد او /
آن را که دل به سیم خیانت نشد سیاه /
با خون، سرخ رنگ شود روی زرد او /
درمان خود به دادن جان دید، شهریار /
"عشقی"، که درد عشق وطن بود درد او /
(شعر استاد شهریار در رثای میرزاده عشقی)